
برخاسته از افکار باطل و مهمل به آنان است.
قضای نماز پدر و مادر
در باب نماز طبق ادله نیز، قضای نمازهای پدر،یا مادر، فقط بر پسر بزرگتر واجب است و زنان از این مسئله استثناء شدهاند؛ این به معنای بطلان نماز قضای زن نیست ویا به معنای بی اعتنایی به شأن و عمل آنها نمیباشد، چنان که عده ای با تخیلات مسموم خود چنین القای شبهه میکنند؛ چرا که شارع مقدس، نیابت زن را از مرد میپذیرد و تفاوتی با نیابت مرد از مردیا زن ندارد، بلکه فقط فراهم آوردن تسهیلات بیشتر برای زنان است که خود در مواردی دارای تکالیف متفاوت میباشند.
جهاد
از جمله ابواب فقهی «باب جهاد» است، جهاد با مشرکان و بت پرستان که حدود و موازین و شروط و احکام آن بسیار مفصل و مبسوط ودر کتب فقه مشروحاً بیان گردیده، از جمله احکامیاست که زن و مرد در آن متفاوتاند، بدین معنی که جانبازی در راه خدا و به میدان جنگ رفتن، در صورت وجود شرایط تنها برای مردان است.
در مسائل جهاد، قانون گذار عالی اسلام برای زن تسهیلات خاصی قائل شده است:اولاً جهاد به اعتقاد جمعی بر او واجب نیست، هر چند دلیل معتبری بر عدم وجوب نیافته، ولی مسلماً بر طبق سیرهی قطعی، زنان مجاز به عدم حضورند، ولی مردان نه.
درباره ممنوعیت زن از جهاد به رویکرد حمایتی اسلام از زنان میتوان اشاره کرد اهمیت زن برای خانواده پس از مرد است اگر جهاد هم بر زن و هم بر مرد واجب بود هر دو موظف بهترک منزل و اقدام به جهاد بودند نتیجه اینکار نیز بی سرپرست ماندن فرزندان در خانه بود. اگر جهاد بر زن مستحب نیز میشد عده بسیاری از زنان به نیت کسب خیر و توفیق شهادت به جهاد میرفتند و باز عده ای از خانوادهها بی سرپرست میماند به همین دلیل جهاد باید فقط بریک نفر از دو رکن خانه واجب شود و به دلایل ذکر شده در بالا و هم به دلیل نیاز بیشتر بر کودکان به مادر بیش از پدر بهتر است تا مرد اقدام به جهاد کند و زن در غیاب او خانواده را پایداری کند این دلیلی است که میتواند علت حرمت ابدی جهاد ابتدائی برای زن را روشن سازد.
دلیل دیگر اینکه مسلماً وجود تفاوت دراندامها و روحیهی متفاوت در مسئولیتها نیز حقوقی را میطلبد و حکم به تساوی در این زمینهها نادیده گرفتن نظام خلقت است لذا حکم بهیکسان بودن زن و مرد در انتخاب مسئولیتها بر خلاف تناسب روحی و جسمیآنهاست بنابراین مسئولیتهای سنگین را که مناسب با جسم و روح مردان است به عهدهی زنان گذاشتن برخلاف حکمت و نظام تکوین است در پایان باید گفت که برداشته شدن جهاد از زن نه تنها محرومیتی برای اونیست بلکه امتیاز و تسهیلی برای زن میباشد چنان که میبینیم نویسندگان مختلف نیز به این مطلب اذعان دارند از جمله در غیاب حقوق وحدود زن در اسلام، نوری میخوانیم
«جهاد این حکم سنگین، که برای اجرای آن باید نقد جان بر کف داشت از زنان به دلیل شرایط ویژهی آنها برداشته شده و ملاحظه میفرمایید که در قانون (جهاد) جانب زنان رعایت شد و نیز در مقاله (پایگاه اجتماعی و سیاسی زن فاطمه فکور میخوانیم: در اسلام تکلیف جهاد ابتدائی و جنگ تهاجمیاز زنان برداشته است البته تنها جهاد و نه مبارزات دیگر مانند مبارزهی اجتماعی،یا بسیاری از مقدماتیا ملازمات ویا موخرات جنگ و جهاد و این رفع تکلیف در جهت خدمت به زنان و کرامت ایشان است. )».
سایر قوانین جهاد و رعایت جانب زنان
کشتن زن در حال جنگ هر چند کافر باشد جایز نیست، آری، اگر به دشمن کمک میکنند و مشغول به جنگ هستند، جایز است و این فقط از باب رعایت حال زنان است، نه آن که به خیالیاوه سرایان، برابر دانستن با غیرانسان است، که این جز تهمت و افترا بر خالق زن نیست. جزیه دادن به زنان واجب نیست، ولی بر مردان واجب است ؛ این برداشتن هزینهی مالی از دوش زنان، متلائم با برخی محدودیتهای اجتماعی برای زنان است که آنها را از درآمد زایی از طرق حلال و مشروع منع میسازد. به هر حال، دارای درآمد هم باشند، دلیلی بر وجوب پرداخت جزیه بر زنان نداریم. با نگاهی به آنچه که گذشت روشن میشود که در مسائل مختلف جهاد نیز شارع مقدس اسلام تسهیلات ویژه ای برای بانوان قائل شده واز جهاتی خود زن با صرفنظر از اینکه مسلمان استیا دشمن مسلمان به دشمن کمک کردهیا هم، مورد لطف و عطوفت قانونگذار اسلام قرار گرفته و این رفع تکلیف در جهت خدمت به زنان و کرامت ایشان است.
قضاوت
با توجه به مباحثی که در فصل پیش درباره دلایلی که برای اثبات ممنوعیت زنان از تصدی قضاوت بیان شد به این نتیجه رسیدیم که: برخی فقیهان نه به شرط مرد بودن تصریح نمودهاند نه به مانعیت زن بودن مانند شیخ مفید مقنعه و شیخ طوسی در نهایه و ابن ادریس در سرائر البته گروهی از فقهای بزرگ شیعه هم تصریح به مرد بودن قاضی نمودهاند مانند ابن البراج در المهذب و محقق در «شرائع الاسلام» و «المختصر النافع» و علامه در «قواعد الاحکام» و «ارشاد الاذهان» و شهید اول در«اللمعه» و. .. که از تکرار آن دلایل خودداری نموده به ذکر نکتهای بسنده میکنیم.
آیت الله جوادی عاملی در کتاب زن در آئینه جمال و جلال به نکات بسیار مهمیاشاره میکند و تصریح میکند که مرد و زن در معیارهای اصلی همتای یکدیگرند این محقق واندیشمند، حق رسیدن به منصب قضاوت و مرجعیت را برای زمان به رسمیت شناخته تأکید میورزد که روایتی که قضاوت زن را نفی میکند در حقیقت تکلیف وجوبی را از زن برمیدارد، گویی تکلیف
شاق قضاوت از زن برداشته شده نه آنکه حق قضاوت از او سلب شده باشد همچنانکه برخی دیگر از کارهای دشوار همچون وجوب حضور در نماز جمعه برای زن وجود ندارد زیرا در حدیث آمده است
«لیس علی المرأه جمعه. .. ولا تولی القضا»
بر زن شرکت در نماز جمعه و نیز تصدی قضاء واجب نیست در حدیث نیامده است که در «لیس للمرأه جمعه. .. ولا تولی القضاء»
نکتهای که در حدیث به چشم میخورد این است که تکلیف قضا از زن برداشته شده نه آن که او را از حق قضاء محروم نموده باشد برخی کارهای دشوار مانند وجوب نماز جمعه هر چند از فاصله دو فرسخ باشد تکلیف مرد است و چنین تکلیفی بر زن نیست ولی حق شرکت در نماز جمعه را دارد و اگر خواند لازم نیست نماز ظهر را اعاده کند همچنین پذیرفتن مسئولیت سخت قضاء بر مرد واجب شده و بر زن واجب نیست پس آنچه از حدیث استفاده میشود سلب تکلیف است نه نفی حق.
بنابراین اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسید و دارای ملکه عدالت باشد و شرایط دیگر قاضی را نیز واجد باشد میتواند متصدی قضاوت شود.
اما حتی اگر پس از بررسیهای دقیق فقهی نیز این نتیجه حاصل شد که زنان را از قضاوت در دادگاه، معاف کردهاند، نباید آن را توهین و کم داشت شأن زن دانست، بلکه قضاوت را باید مسئولیت سختی شمرد که از دوش ظریف زن برداشتهاند. قضاوت از جمله کارهای بسیار دشوار است. صحنههای دادگاهها، مجرمان و جانیان و نوع خلاف کاریها، مدعیان، شاکیان و. .. ازیک سو و از سوی دیگر نگرانیهای شدید الهی و وجدانی در شناخت حق و حکم به عدل، و سرانجام حساب و کتاب افرادی که به راستی اعماق وجود آدمیرا میلرزاند. با توجه به این مسائل، قضاوت، کاری دشوار و خطر آفرین است و در تعالیم ما در این باره تعبیرهایی بسیار کوبنده روایت شده است، به طوری که هر کس کهاندکی آنها را بنگرد، به سختی میتواند در این میدانگام گذارد. اکنون تنهایک حدیث از امام صادق× در این زمینهیادآوری میشود:
«القضاء اربعه، ثلاثه فی النار و واحد فی الجنه:رجل قضی بجور و هویعلم فهو فی النار و رجل قضییجور و هو لایعلم فهو فی النار و رجل قضی بحق و هو لایعلم فهو فی النار و رجل قضی بحق و هویعلم فهو فی الجنه»
قاضیان چهار گروهاند، سه گروه دوزخی ویک گروه بهشتیاند: 1 ـ کسی که به ظلم قضاوت کند و بداند که قضاوتش ظالمانه است ؛2 ـ کسی که به ظلم داوری کند و نداند که ظلم است؛3 ـ کسی که به حق، داوری کند و نداند که بهعدل حکم داده است. این سه دوزخیند؛ ولی کسی که به حق قضاوت کند و بداند که حق است، او بهشتی است».
علاوه بر اینکه، وضعیت روحی زنان و جنبه قوی احساسات آنان، اقتضای قبول امور خشن و دشوار را ندارد، تصور کنیدیک قاضی که در دادگستری همواره و همه روزه با افراد جانی، سارق، طلبکاران و بدهکاران و. .. سروکار دارد و گاه باید بر صحنهی ماجرای قتلی که گاه بسیار دلخراش است و گاهی مورد تهدید قرار میگیرد، حاضر شود ویا حکم اعدام انسانی را امضاء کند، چگونه میتواند زنی باشد با هزار ظرایف و لطافت، احساسات و عطوفت! بنابراین با وجود این همه دشواریها در کار قضاوت، آیا برداشتن آن از دوش طبقه اییا افرادی، نوعی خدمت است و رعایت حال این گروهیا طبقه، موجب کم بینی و نفی شخصیت آنان!؟ به نظر، برداشتن بار مسئولیت قضاوت از دوش زنان، بر فرض اثبات آن، پیام آور خدمتی بزرگ به این بخش از جامعه انسانی است. چون دیگر کارهای سخت و مشقت زا همانند جهاد، به ویژه با توجه به این واقعیت که در این خصوص زنان از مردان آسیب پذیرتر، عاطفیتر و با احساسترند. بنابراین به جرأت میتوان گفت که همان طور که پیامبر فرمودند:
«قضاء بر زنان روا نیست»
عدم قضاوت نه تنها محرومیتی براییک زن محسوب نمیشود، بلکه امتیازی برای او نیز میباشد و قاضی شدن نوعی تکلیف و درگیری است، نه امتیاز و موفقیت.
به نظر میرسد که نفی نماز جمعه، اذان و اقامه و قضاوت از زنان، تخفیفی است که پیامبر اکرم| برای زنان قائل شده است؛ زیرا هر کدام از این اعمال، مستلزم مشقاتی است که شارع مقدس، زنان را ازانجام آن اعمال معاف کرده است و حکم تکلیف (وجوب) را از آنها برداشته است، ولی این معافیت دلالت بر عدم نفوذ و حرمت اعمال مذکور (در روایت) برای زنان ندارد و نیز مقام قضا و دادرسی میان مردم، چون از اموری بسیار حساس و خطیر است و از عظمت خاصی برخوردار است، همان طور که روایات اهمیت و عظمت آن رابیان داشته است، مشقات فراوانی نیز دارد. به همین جهت بهتر است که زنان این منصب خطیر را به عهده نگیرند.
ناگفته نماند با توجه به هشدارهای شدیدی که در روایات اسلامیدر مورد قضاوت وارد شده، میتوان به این نتیجه رسید که تصدی قضاوت در اسلام صرفاً از باب ضرورت حفظ نظم و عدالت اجتماعی مورد تأکید قرار گرفته و گر نه به خودی خود مطلوبیتی ندارد، بلکه برای افراد غیرمعصوم ناپسند تلقی میشود و از این رو شاید نتوان هیچ مجتهدی رایافت که با میل و رغبت و با رضایت خاطر به قضاوت گرایش پیدا کرده باشد.بدون شک،یادآوری این نکته نیز در کاهش علاقه بانوان مسلمان به قضاوت تأثیر بسزایی داشته و دارد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
نتیجه حمایتهای اجتماعی
پیشوای اسلام هدفی جز اصلاح جامعه نداشت و مکتبتربیتی قرآن تحت این علت غائی است که هر فردی را مستقیماً اصلاح کند اخلاقش را تهذیب کند و عقلش را تکمیل نماید و عضو سودمند جامعه سازد بر این کار مهم و غرض نهایی دو راه را پیش گرفت اول انصاف درباره زن وتربیت زن آزادی بندگان در اثرتربیت زن زیرا مرد وقتی آزاد میشود که مادرش او را آزاده مقید به دینتربیت کند.
اسلام را متهم میسازند که وضع اجتماعی طبقه اناث در آن انحطاط حاصل کرده خاصه از آن سبب که تعدد زوجات را جایز دانسته است اگر بر این قضیه از زاویه موقع و زمان خود نظر کنیم و وضع اجتماعی زن عرب را قبل از اسلامیا بعد از اسلام مقایسه نمائیم شاید بطلان این تهمت بر ما واضح گردد در ایام جاهلیت قبل از طلوع اسلام قواعد ازدواج بقدری سست و بی پایه بود که به زحمت ایجاد حقوقی برای زن میکرد تمتع مشروطیا موقت رواج بسیار داشت دختران و زنان در نزد پدران و شوهران فرقی با مواشی و دواب نداشتند و آنها هر طوری میخواستند مثل دیگر اشیاء مایملک خود با آنها معامله میکردند و دختران را از ارث پدر به کلی محروم میساختند و غالباً دختران خوردسال را در هنگام شیرخوارگی زنده در خاک دفن میکردند. « واذا الموده سئلت» در برابر چنین اوضاع رقت انگیز که حتی زائیدن دختر مصیبت بزرگی برای پدرش شمرده میشد اصلاحاتی که محمد|) شارع اسلام به عمل آورد مقام حقوقی زن را بسیار استواری بخشید.
اسلام برای این کار از آغاز تعلیمات عالیه شروع کرد اول دختران را از کشتن نجات داد و بعد زنان را از محرومیت بیرون آورد پس مادران را از ارث برخوردار نمود و مقام مادری را بالاتر از مقامات دیگر بشری شناخت و برای زن حقوق و قوانینی معین فرمود، زن را از جهاد دفع کرد از جزیه معاف نمود در ارتداد از کشتن معاف فرمود از پرداخت دیهی عاقله زن را معاف ساخت بر زن قسامه و سوگند را درباره قتل واجب نفرمود نماز جمعه و عیدین را بر او واجب نکرد نقه زن را به عهده شوهر قرار داده و بدینترتیب در خانه پدر و خانه شوهر و مقام مادری و عضویت اجتماعی همه جا زن را با امتیازاتی مستثنی قرار داده است.
پس اسلام رعایت زن را در مقام شئون زندگی زنان دخترییا شوهر دارییا مادری با حفظ حیثیت و شرافت فرموده است.تردید نباید کرد که رهبران دینی و سیاسی جامعه در زدودن فرهنگ و سنتهای ناپسند و تقویت فرهنگ و باورهای تعالی بخش، معنویت آفرین، رشد دهنده و عدالت گستر نقش بسزایی دارند این جمله معمار انقلاب امام خمینی& معرف شخصیت زن است (مربی انسآنها زن است، سعادت و شقاوت کشورها وابسته به وجود زن است، زن باتربیت مهم خود انسان درست میکند و باتربیت صحیح، کشور را آباد میکند زن مبداء همه سعادتها باید باشد).هم او تأکید میکند (تاریخ اسلام گواه احترامات بی حد رسول خدا| به این مولود شریف است تا نشان دهد که زن بزرگی ویژه ای در جامعه دارد.)
حمایتهای اقتصادی
مالکیت و استقلال مالی زن در اسلام
در طول تاریخ در نظامهای مختلف نسبت به اهلیت زن برای عقد قرار داد، کسب مال، تصرف در مال ودارایی خود، تملک زمین و امکان دریافت اعتبار و نیز حق ارث، محدودیتهایی وجود داشته و هنوز هم در بعضی موارد از جهت قانونییا در عمل محدودیتهایا شیوههای متفاوتی مشاهده میشود.
قرآن کریم در عصری که زن در برخی ملل از حق مالکیت بر اموال برخوردار نبوده و استقلال اقتصادی نداشته است، در ادامهی احیای شخصیت زن و دفاع از مقام او و با صراحت، حق مالکیت و استقلال اقتصادی آنان را اعلام کرده.
یکی از اصول مهم حاکم بر نظام حقوقی دین مقدس اسلام، اصل مساوات بین حقوق زن و مرد است، مگر آنکه بنابر مصلحت خود آنها استثنایی وارد شده باشد. در حقوق اسلام، اصولاً زن در مقابل شوهر تکلیف و وظیفه اقتصادی بر عهده ندارد و در عین حال از استقلال اقتصادی و اجتماعی برخوردار است.در آیات قرآن و روایات معصومین× مالکیت و استقلال مالی زنان همانند مردان محترم شمرده شده و تفاوت و تبعیضی بین حقوق آنها مشاهده نمیشود. قرآن کریم تساوی در استقلال زن ومرد را این گونه بیان میکند:
{ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماًً
برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی از دیگر قرار داده، آرزو نکنید. مردان نصیبی ازآنچه به دست میآورند، دارند و زنان نیز نصیبی دارند و از فضل خدا طلب کنید. خداوند به هر چیز داناست}.
در این آیه، نخست به این نکته تصریح شده است که برخی از برتریها، با توجه به شرایط خاص و بر اساس نظام احسن در وجود مردانیا زنان نهاده است و این تفاوتها هر کدام اسراری دارد که پایهی ظام اجتماعی بشر است و مطابق عدالت و قانون ارزشمند الهی است. بنابراین آرزو کردن اموری که خداوند در طبیعت افراد نهاده است و بر اساس آن، قوانین متفاوتی تشریع کرده، نادرست است.برخی از این برتریها در دو طایفه زنان و
