
واجب کرده است.
این که نفقه زن به عهده مرد گذاشته شده است و در این مورد فرقی نیست که زن متمول و ثروتمند باشد،یا فقیر، از قوانینی است که اسلام به نفع زن وضع کرده و پیشرفتهتر از همهی قوانین فعلی جهان علم و پیشرفت است.
اگر اروپا در اوایل قرن 20 به فکر زنان افتاد و به تدریج برای آنان استقلال مالی قائل شد، نه به خاطر ارزش انسانی و جبران ستمهای گذشته بود، بلکه به خاطر استثمار اقتصادی و استفاده از نیروی کار ارزان زنان و استفادهی حیوانی و شهوانی هر چه بیشتر از جنس زن بود. اما دین اسلام برای عدالت خواهی و استواری بنیان خانواده به زن استقلال اقتصادی داد.اسلام زن را از بردگی، حقارت و نحوست رهانید و بار اقتصادی و کار طاقت فرسا و خسته کننده را از دوش زن برداشت و به او آرامش و ارزش داد تا گرمابخش کانون خانواده و محور چرخهی زندگی باشد.
این مطلب که دادن نفقه به زن هیچ گونه حقی را برای مرد جهت سلطه اقتصادی و بهره برداری از نیروی کار زن ایجاد نمیکند. رمز جدایی نفقه در نظام اسلامیو نفقه در نظامهای غیراسلامیاست. در نظامهای غیراسلامی، نفقه بهای کار زن و باعث سلطه اقتصادی مرد بر زن در طول زندگی مشترک است و به دلیل عدم آشنایی با ماهیت نفقه در نظام اسلامی، غربیان، به ویژه دیدگاههای تند فمنیستی، نفقه را عامل استثمار زنان توسط مردان دانستهاند. اسلام زن را به سان ملکه ای میداند که مرد در مقابل همسری و کامجویی از وی میباید تمام وسایل آسایش و آرامش او را فراهم آورد و بدین گونه است که هر دو در نقش طبیعی خود ظاهر شده، مرد در کنار زن و زن نیز در کنار مرد به آرامش میرسد.
حوزههای اختصاصی مسئولیت هریک از زوجین در محدوده خانواده
لزوم پرداخت هزینه زندگی زن بر مرد، براساس حکمتهای نوعی است؛یعنی، چون در نوع خانوادهها زن عهده دار کارهای مشکلی مثل: بارداری، شیردهی فرزندان، بچه داری و خانه داری است، بر مرد است که متقابلاً، هزینه زندگی او را بپردازد؛ ولی، این بدان معنا نیست که در موارد استثنا؛یعنی، جائیکه زن بچه دار نمیشود،یا بچه شیر نمیدهد نفقه او بر مرد واجب نباشد؛ چرا که قانون کلیت دارد و نفقه زن در همه موارد بر مرد واجب است.
از آنجا که شأن خطیر زن بهعنوان کانون عاطفی وتربیتی، جایگاه فرهنگی مهمیبه عنوان همسر و مادر به وی اعطا میکند، نیازمند حمایت مالی است تا بتواند این دو وظیفه مهم را به خوبی ایفا نماید. به همین جهت مسئولیت تأمین بودجه خانوادگی بر عهده مرد گذاشته شده و زن هیچ گونه مسئولیتی در این امر به عهده ندارد. حال اگر مطابق با فرهنگ غرب قرار باشد زن در تأمین نیازهای خانوادگی همچون مرد به صورت مساوی مکلف باشد، زنان از چند جهت متحمل ضرر خواهند شد: نخست آنکه نظام طبیعی خلقت، مسئولیت و رنج و زحمات طاقت فرسای تولید نسل را بر عهده زن نهاده است و دشواریهای بیماری ماهانه، زایمان و عوارض آن، مانند شیر دادن و پرستاری از فرزند و. .. از نیروی بدنی و عضلانی زن میکاهد. حال اگر مسئولیت تأمین بودجه خانواده نیز به صورت مساوی بر عهده زن و مرد باشد، ظلم مضاعفی بر زن است. مطلب دوم آن است که توانایی کار و کوشش زن برای تحصیل ثروت کمتر از مرد است و به همین دلیل محول کردن مسئولیت و تکلیف مالی مساوی در زندگی خانوادگی ظلم بزرگی به زن است. سوم آنکه اگر زن مجبور باشد به صورت مساوی با مرد کار و تحصیل درآمد داشته باشد، مشکلات و گرفتاریهای مالی به سرعت نشاط و جمال او را میگیرد و بی جهت نیست که زنان غربی در حسرت آسایش زنان شرقی هستند. با توجه به این نکات، نه تنها مصلحت زن، بلکه مصلحت مرد و کانون خانوادگی در این است که زن تلاشهای اجباری و طاقت فرسای تهیه معاش معاف باشد؛ زیرا زنی قادر است کانون خانوادگی را محل آسایش و فراموش خانه گرفتاریها قرار دهد که خود بهاندازه مرد خسته و کوفته کار بیرون نباشد. این نظر بر اساس نظر استاد بزرگ شهید مرتضی مطهری میباشد.
شهید مطهری از کسانی است که در باب فلسفه نفقه قدری به بحث نشسته آنچه ایشان در این زمینه انتخاب کرده بر چند اصل استوار است:
الف) در روابط خانواده، مرد مظهر نیاز و زن مظهر بی نیازی است.
ب) زن کار خطیر و پر مشقت تولید نسل را از جهت باروری و شیر دهی بر عهده دارد.
ج) نیروی بدنی زن و مریکسان نیست.
د) نیاز زن به ثروت و آسایش بیش از مرد است؛ ثروت برای آن که خرج زینت کند و آسایش برای آن که شاداب بماند. آن گاه گفته است:
«لذا نه تنها مصلحت زن، بلکه مصلحت مرد و کانون خانوادگی نیز در این است که زن از تلاشهای اجباری خرد کنندهی معاش معاف باشد.»
اینهاست که اگر بنا بشود قانون، زن ومرد را از لحاظ تأمین بودجه زندگی در وضع مشابهی قرار دهد و به حمایت زن برنخیزد، زن وضع رقت باری پیدا خواهد کرد وآن تضعیف احساسات مادری و درآمدن مادری از صورت عاطفی به صورت شغل و کار و کسب و بدیهی است که نتیجه سقوط کامل خانواده است که به نوبه خود سقوط انسانیت را درپی خواهد داشت.
باری شریعت قرآنی، برخلاف پاره ای از مکتبهای فمینیستی ـ که بر استقلال اقتصادی زن پای میفشارند ـ با حمایتی که از خانواده به عمل میآورد، به هیچ روی بر استقلال اقتصادی زن خط بطلان نمیکشد، و این حمایت را نه فقط بر اساس چارچوبی حقوقی بلکه نیز بر مبنایی اخلاقی استوار میسازد. از این لحاظ اخلاقی است که زن با جایگاه مادری که داردو دغدغه معاش و ضرورت بیرون رفتن از خانه را ندا
رد و همچنین از برقراری رابطه با بیگانگان مصون است.حتی پس از گسست پیوند زوجین، تا زمانی که زن در عده به سر میبرد، زوج را به پرداخت نفقه و نیز تهیهی مسکن علی حده ـ متناسب با شأن زن ـ مکلف میکند و در هر حال شوهران را از اخراج زنان مطلقه از بیوت خود، بجز در صورت ارتکاب فحشای آشکار، باز میدارد. این نکته نیز پذیرفته است که همان طور که چارچوبهای حقوقی، محدودیت آور است، چارچوبها وهنجارهای اخلاقی نیز چنین است. قرآن بی شک، خانواده را افزون بر کادر حقوقی در چارچوبی اخلاقی نیز تعریف میکند و اینیکی از امتیازات دکترین حقوقی اسلام نسبت به نظامهای حقوقی معاصر است. اما مبنای الزامات اخلاقی، به هیچ وجه، ساز و کارهای اجبارآمیز و مکانیکی که سیستمهای قضایی ازآنها بهره میجویند نیست؛ بل ایمانی است مسئولانه، که قرآن میکوشد آن را در مومنان تقویت کند.
با توجه به آنچه بیان شد، هر کس با واقع بینی و توجه به تمام جوانب به مسئله نفقه بنگرد، خواهد دید که واجب النفقه بودن زن توهین به او نیست بلکه اسلام به زن حق داد مالک شود، تحصیل ثروت کند و به مرد حق نداده در ثروتی که به او تعلق دارد تصرف کند و در عین حال بر مرد لازم داشته که بودجه خانواده را تأمین کند مخارج زن و فرزندان و نوکر و کلفت و مسکن وغیره… را بپردازدیعنی ادارهی داخله زندگی را بعنوانیک وظیفه لازم از دوش زن برداشته و به او حق تحصیل ثروت و استقلال کامل اقتصادی داده و در عین حال او را از شرکت در بودجه خانوادگی معاف کرده است.
سر پرستی مالی خانواده توسط مرد ضامن امنیت خانواده بوده و موجب میشود، زن با آرامش خاطر بهتربیت فرزندان و تأمین آرامش فضای داخلی منزل بپردازد. وجوب تأمین نفقه زوجه توسط شوهر وی را در مقابل فراز و نشیبها و دغدغههای شغلی محافظت نموده و به زن فرصت مناسب داده تا در فضایی آرام به امور منزل و فرزندان بپردازد. با تأمین نیازهای مالی زن توسط شوهرحتی هدف از اشتغال وی نیز صورت وترتیب دیگری پیدا میکند و زن با فراغ بال بیشتری میتواند به فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی بپردازد.
بررسی فلسفه حکم نفقه
در این که نفقه امتیاز و تسهیلی است که قانون گذار اسلام به نفع زن قرار داده است و علت امتیاز بودن آن با توجه به سخنان گذشته روشن شد اما باز هم برای وضوح مطلب ویژگیهای نفقه را بیان میکنیم تا جنبه امتیاز بودن آن با توجه به سخنان گذشته روشن شود.
1ـ نفقهی زوجه بر نفقه سایر اقارب مقدم است، زیرا نفقه زوجه بر زوج واجب است و از باب مواسات و صله رحم است.
2ـ نفقهی زوجه به هر علتی، غیراز نشوز، داده نشود به صورت دین بر ذمه شوهر میماند حتی اگر زنی ثروتمند هم باشد، نفقه او به عهده شوهرش است اگر چه فقیر باشد مگر اینکه زن آن را ببخشد اما نفقهی اقارب اگر چه از سر تقصیر داده نشود قضاء ندارد.
3ـ اگر مردی در حالیکه ثروتمند است از دادن نفقه زوجه امتناع کند زن حق دارد به قدر کفایت و به نحو متعارف از حال زوج به رسم تقاص برداردو برخی از فقها در جواز تقاص، اذن حاکم را شرط کردهاند.
4ـ به فقر و ناداری زوج خواه در هنگام عقد بودهیا پس از آن ایجاد شود موجب سقوط حق نفقه زوجه نمیشود.
5ـ نفقه مطلقه رجعیه تا پایان ایام عده به عهدهی زوجه است به شرط آنکه طلاق درحال نشوز واقع نشده باشد.
هم دین نفقه مطلقه حامله اعم از اینکه طلاق رجعی باشدیا بائن تا وضع حمل به عهده زوج است.
نتیجه اینکه اسلام به شکل بی سابقه ای جانب زن را در مسائل مالی و اقتصادی رعایت کرده است، از طرفی به زن استقلال و آزادی کامل اقتصادی داده و دست مرد را از مال و کار او کوتاه کرده و از طرف دیگر با برداشتن مسئولیت تأمین بودجه خانوادگی از دوش زن، او را از هر نوع اجبارو الزام برای دویدن به دنبال پول معاف کرده است.
مهریه در اسلام
مهریه از نظر تاریخی حتی در قدیمیترین قانونی که تا به حال شناخته شدهیعنی قانون «حمورابی»(1700 قبل از میلاد) بیان شده و پس از آن در حقوق عبرییونان قدیم، ایران باستان و عربستان قبل از اسلام نیز مطرح بوده است.اگر چه پرداخت مهر به عنوانیکی از سنتهای ازدواج قبل از اسلام نیز مرسوم بوده، اما دو ویژگی مهم، آن را از مفهوم مهر پس از اسلام متمایز میسازد، اولاً قبل از اسلام به عنوان بهای زن بود، ثانیاً به اولیای زن پرداخت میشد و متعلق به آنان محسوب میگردید، اما با ظهور اسلام و با نزول آیه شریفه
{ وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَهً …. }
مهریه جهت نکاح با زن به عنوان نشان مهر، محبت، میل، رغبت و صداقت (نه به عنوان بهای وی) از جانب شوهر به زن (و نه به اولیای وی) باید تسلیم شود. فلسفه چنین حکمیاز جانب اسلام حفظ استقلال اجتماعی و اقتصادی زن میباشد بنابراین اسلام اگر چه اصل مهریه را تأیید نمود، ولی با ایجاد تحولی جدید و با رویکردی تازه، زن را از عنوان کالای قابل خرید و فروش، خارج نمود و به جامعه ابتدایی وقت عربستان نشان داد که پدر و شوهر مالک زن نیستند و با این عملکرد به زن استقلال اقتصادی اعطا نمود، چه آنکه طبق دستورات اسلام، مهریه به خود زن تعلق گرفته و اولیاء وی و شوهر و هرکسی غیراز زن از دخالت و تصرف در آن ممنوع شدهاند. به علاوه پرداخت مهر از جانب مرد مظهر و نشانه آمادگی وتعهد شوهر براییک زندگی مشترک مبتنی بر مودت، احترام و صداقت است. مهریه در کشورهای اسلامیاز الزامات ازدواج محسوب میشود. در متون اسلامیو دراحادیث متعددی بر لزوم و استحباب تعیین مهر برای دختر تأکید شده است. تعیین مهریه در نکاح موقت لازم و عدم آن موجب بطلان عقد میباشد. مستند فقهی لزوم مهر درنکاح منقطع آیه شریفه
{… فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَ…
میباشد. این آیه دلالت بر مهریه در نکاح منقطع میکند، لذا به مهریه در نکاح منقطع، اجریا مزد اطلاق میشود}.
میدانیم که در سنت اسلامینخستین وظیفه مرد، پرداخت صداقیا مهریه است. خصوصیات فطری زن و مرد ایجاب میکند که اولاً مرد به خواستگاری زن برود و ثانیاً با پرداخت مهریه ای هر قدر که باشد احساس درونی خود را نسبت به وی نشان دهد. دادن مهریه از قطعیات فقه است خداوند میفرماید:
{ وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنیئاً مَریئا
و مهر زنان را (به طور کامل) به عنوانیک بدهی به آنان بپردازید،(ولی) اگر آنها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید}.
این مهر حق خریداری خدمات زن ویا استثمار آنان نیست، بواقع هدیه و نحله است. در سایه آن برای مرد این حق پیدا نمیشود که زن را به کار خانه اجبار و وادار نماید. نه تنها مهر او، بلکه دیگر مطالبات زن پس از مرگ شوهر از دیون ممتازه است و در مرحله اول باید پرداخت شود. شوهر در طول حیات نمیتواند او را مجبور به بازپس دادن مهر کند ویا نمیتواند از او خواهش کند که آن را بر او ببخشد.
پیرامون صداق نظریههای متفاوت و متناقضی ارائه گشته. گروهی تحلیلی منفی ازآن داشته و آن را ننگی بر زنان میدانند در مقابل عالمان دینی و اسلامیبه دفاع از آن پرداخته و جایگاهی فطری برایشترسیم کردهاند. در این جا نخست به این آرا نظر کرده و سپس به ارزیابی نهایی میرسیم. گروهیکه در زمرهی ناقدان منفی مسئله صداق قرار دارند در این زمینه نوشتهاند: همچنان که برای داشتن باغیا خانهیا اسب و استر مرد باید مبلغی بپردازد، برای خریدن زن هم باید پولی از کیسه خرج کند و هم چنان که بهای خانه و باغ
و اسب برحسب بزرگی و کوچکی و زشتی و زیبایی بهره و فایده متفاوت است، بهای زن هم بر حسب زشتی و زیبایی و پول داری و بی پولی او تفاوت میکند. قانون گذاران مهریان و جوانمرد ما قریب دوازده ماده دربارهی قیمت زن نوشتهاند و فلسفهی آنان این است که اگر پول در میان نباشد رشتهی استوار زناشویی سخت سست و زودگسل میشود.
گفتهاند که اگر زن و مرد حقوق متساوی انسانی داشته باشند و صحبت از مالکیت و مملوکیت نباشد و ازدواج نظیر خرید خانه، باغ، حیوان و وسیله نباشد، دیگر نیازی به قرار دادن مهر و پرداخت مهر و نفقه در ازدواج نیست. اینها سنن جوامع واپس مانده و وحشی است که برای زن و مرد ارزشیکسان قائل نبودهاند و همان گونه که این امور در مورد مرد مطرح نیست در مورد زن هم نباید وجود داشته باشد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
همان گونه که از این رأی پیداست مهر را نوعی ثمن و عوض دریک داد و ستد دانسته و لذا بر آن تاخته و آن را محکوم ساخته است. این نظریه و تلقی را برخی برداشتهای فقهی نیز تأکید میکند. بدین معنا که برخی از تعابیر در کتب فقهی بوی این برداشت را دارد. مثل تعبیرمکری و مکتری(کرایه دهنده و کرایه کننده) در باب ازدواجیا این که گفته میشود قبل از تسلیم مهر(ثمن) زن موظف به تمکین نیست، در ادامه نادرستی این تلقی تبیین شده است.
اگر به شخصیت زن توجه نمیشد و او را همچون کالا خرید و فروش میکردند، چنان که برخی به ناروا چنین نسبت دادهاند، رضایت دختر و زن در ازدواج حرف اصلی و نهایی نبود، بلکه دیگران برای او تصمیم میگرفتند.
دیگر آن است که فقیهان اجماع دارند که عقد ازدواج بدون ذکر مهر صحیح است. با این که اگر مهر حکم ثمن و بها داشت، حکم به درستی ازدواج بی وجه بود.
نکته ظریف دیگری که رویکرد اسلام به مسأله مهر را بیشتر روشن میکند آن است که اسلام از سویی بر اصل تعیین و پرداخت مهر در عقد تأکید میکند و از سوی دیگر به نحو استحبابی سفارش میکند که مهر را سنگین نگیرند ـ متأسفانه برخلاف آنچه امروزه بین بسیاری از خانوادههای مسلمان و متدین رایج است ـ و به زنان توصیه میکند که متقابلاً مهر خود را به شوهر ببخشند که پاداشی بزرگ دارد تأکید بر کمیمهر در احادیث و روایات و همهی این سفارشات و بسیاری احکام دیگر در جهت استحکام الفت و اظهار مودت در زندگی زناشویی است و اگر بنا بر داد و ستد بودیا این که مهر حکم پشتوانه زندگی را داشت، چنین تأکید و توصیه ای بی وجه بود.
نظری دیگر میگوید مهر به عنوان پشتوانه زندگی و اهرمی در راه جلوگیری مردان از طلاقهای بیجاست.یکی از صاحبان این رأی میگوید: چون زن و مرد آفریده شدهاند،
